اسلام دین فطرت

بازتاب اندیشه های اسلامی

اسلام دین فطرت

بازتاب اندیشه های اسلامی

حضرت عایشه صدیقه رضی‌الله‌عنها مادر مؤمنان جهان نوشته: عبدالرحیم مرجانی بالاترین افتخاری که برای حضرت عایشه می‌توان ذکر کرد این است که بنابر تصریح احادیث و روایات صحیح، حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها در هر دو جهان به شرف همسری سرور کائنات، محبوب رب‌ العالمین حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم نایل شده است. ولد و پرورش بعد از بعثت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در خانه‌ای مملو از صدق و صفا و ایمان، خانه‌ای که قبل از دیگران پرتوهای آفتاب نبوت بر آن تابید و نور توحید و یکتاپرستی در آن ظاهر شد، در سال چهارم بعثت دختری دیده به جهان گشود که نامش را "عایشه" گذاشتند. آری! قبل از اینکه عایشه متولد بشود، پدر و مادرش در زمرۀ یاران و عاشقان خدا و رسولش قرار گرفته بودند و همین امرسبب شد تا این طفل معصوم، آلوده شرک و بت‌پرستی نگردد، بلکه درهمان لحظه تولد، نور توحید در قلبش جای گیرد و در زیر آفتاب صداقت و ایمان رشد و نمو کند. پدر حضرت عایشه رضی‌الله‌عنهما، حضرت ابوبکر صدیق می‌باشد. ابوبکر رضی‌الله‌عنه قبل از مسلمان شدنش به صفاتی از قبیل؛ شجاعت، امانت‌داری، خوش اخلاقی، صداقت و همزیستی مسالمت‌آمیز مشهور بود. مردان قبایل مختلف نزد وی می‌آمدند و به خاطر علم فراوان، آگاهی دقیق و اخلاق پسندیده‌اش با او انس می‌گرفتند. وی بعد از اینکه مسلمان شد و حلاوت ایمان را چشید مردم را به طرف اسلام دعوت می‌داد که عده کثیری از بزرگان مکه در اثر دعوت ایشان به دین اسلام مشرف شدند. مادر حضرت عایشه، ام رومان رضی‌الله‌عنهما از زنان محترم و با شرافت مکه بود. او نیز اسلام عزیز را با جان و دل قبول کرده و محبت خاصی با پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم داشت و برای نصرت مسلمانان تلاشهای زیادی نمود. به طوری که روزی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم برقبر ام رومان گذر کرد و بعد از دعای رحمت و مغفرت برای وی، فرمودند: خدایا بر تو پوشیده نیست که ام رومان در راه تو و نصرت پیامبرت چه سختی‌هایی را تحمل نمود. دختری که از پدری همچون ابوبکر صدیق، کسی که سفر و حضر، شب و روز، صبح و شام او را به عنوان یاور و همراه رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌شناختند، ابوبکری که به شیخ صحابه، دوست و محبوب رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم، متخلّق به اخلاق پیامبر و جزو اولین افرادی که در اسلام داخل شدند، متصف است و مادری همچون "ام رومان" که نمونه بارزی از یک زن وفادار، شجاع و باتقواست، متولد شده باشد بی‌شک آینده‌ای بسیار درخشان و نورانی را درپیش خواهد داشت. خواستگاری مبارک حضرت خدیجه رضی‌الله‌عنها نخستین همسر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم بود. او زنی باوفا و راستین بود. وی از بهترین یاوران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم به شمار می‌رفت که سرمایه، مقام و نیروهای معنوی و جسمی خود را در راه اسلام و حمایت از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم صرف نمود. اما این همسر باوفا و با ایمان در سال دهم بعثت دارفانی را وداع گفت و به دیدار خداوند متعال شتافت. با رحلت وی مسلمانان مادری مهربان و پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم همسری دلسوز و دعاگو را از دست دادند به طوری که پیامبراین سال را"عام الحزن" (سال غم) نامید. خدیجه تحمل غم‌هایی که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در راه دعوت برداشت می‌کرد را برایش آسان می‌کرد. اما پس از خدیجه کسی نبود که این خلأ را پر کند و تنهایی و سکوتی که پس از خدیجه به وجود آمده بود را بزداید. تمام اشیایی که در اطراف پیامبر مشاهده می‌شد، یاد و خاطره خدیجه و جهاد و عشق او را برای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم تازه می‌نمود. در چنین وضعیتی کسی جرأت نمی‌کرد با آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم در مورد ازدواج صحبت کند، تا اینکه خوله دختر حکیم، همسر حضرت عثمان بن مظعون این طلسم را شکست و مسأله ازدواج آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم با حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها را به ایشان پیشنهاد کرد. خلاصه بعد از مدت کوتاهی، ازدواج مبارک صورت گرفت و چنان سعادتی نصیب حضرت عایشه شد که مانند آن هرگز نصیب هیچ زنی تا قیامت نخواهد شد. به راستی که این عقد و نکاح، فیصلۀ خداوندی بود. چنان که در صحیح بخاری حدیث شماره [5125] و صحیح مسلم حدیث شماره [6283] روایتی آمده که روزی آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم به حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها فرمودند: تو را دو بار در خواب دیدم که در پارچه‌ای ابریشمی بودی و فرشته‌ای (جبرئیل) به من می‌گفت: این همسر تو هست. پارچه را که کنار می‌زدم، چهره تو را می‌دیدم. با خود می‌گفتم: اگر از طرف خداوند باشد حتماً عملی می‌شود. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در وجود عایشه کوچک - از نظر سنی- خصوصیات بارزی همچون زیرکی فوق‌العاده، شخصیتی دارای صفات والا یافته بود. او (پیامبر) با فراست نبوی، در عایشه صدیقه استعدادهایی را کشف نموده بود که می‌توانست از او یک همسر خوب و شایسته برای پیامبر خدا بسازد. روزها به سرعت سپری می‌شد. عایشه به عقد و نکاح پیامبر خدا درآمده بود اما هنوز در خانه پدرش بود. عایشه در مقابل چشم و دل پیامبر خدا، بزرگ و بزرگتر می‌شد و قلب کوچکش در کنار آیات ملکوتی الهی، گسترده و گسترده‌تر می‌گردید. مشاهده آزار و اذیت مشرکان و بی‌احترامی و جسارت به مقام شامخ نبوت توسط دشمنان اسلام، روح حساس عایشه را سخت آشفته و پریشان اما نیرومند و مقتدر می‌ساخت. او مهمترین اتفاق تاریخ و حساس‌ترین لحظه زندگی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم یعنی هجرت را از نزدیک نظاره‌گر بود. او هرگز فراموش نمی‌کند آن روزی را که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم به خانه آنها آمد و ابوبکر صدیق رضی‌الله‌عنه را از ماجرای هجرت و مصاحبت ابوبکر رضی‌الله‌عنه باخودش آگاه کرد و ابوبکر از شدت خوشحالی، اشک از دیدگانش جاری شد. او تمام این صحنه‌ها را با زیرکی و فراست خود مشاهده می‌کرد و از آنها برای آینده‌اش درس می‌گرفت و تربیت می‌شد. از بوستان صداقت به گلستان نبوت در سال دوم هجری حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها وارد خانه نبوت شد و بزرگترین شرافت ممکن را نصیب خود ساخت. او اینک همسر بنده برگزیده خدا، محبوب‌ترین انسان در نزد خالق و مخلوق یعنی حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌باشد. عایشه رضی‌الله‌عنها به خانه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم رفت و در سایه وحی مراحل تربیتی خود را به کمال رسانید. فکر و اندیشه‌اش شکل گرفت و رفته رفته این تکامل به اوج خود رسید تا اینکه در نهایت خداوند متعال با صراحت اعلام فرمود: «النبی اولی بالمومنین من انفسهم و ازواجه امهاتهم» اینجا بود که عایشه در کنار دیگر همسران پیامبر، به عنوان مادر مومنان جهان معرفی می‌شود. مومنان آنانی هستند که باور و اعتقادشان به مبدأ هستی و یگانه مطلق از مظاهر و قالب‌ها فراتر رفته و به باطنی‌ترین و ژرف‌ترین لایه‌های دلشان نفوذ یافته است و عشق به خدا و رسول و قرآن را بزرگترین سرمایه خود می‌دانند. عایشه مادر چنین افرادی است. خلاصه اینکه، عایشه صدیقه در خانه پیامبر از سعادت و خوش‌بختی غیر قابل وصفی برخوردار بود. مظهر این خوش بختی، آرامش روحی و روانی‌ای بود که عایشه رضی‌الله‌عنها احساس می‌کرد و او را در مقابل تمام مصائب و سختی‌های زندگی ثابت قدم می‌گردانید. او در کنار پیامبر با فقر و تنگدستی زندگی می‌کرد و شب را روی حصیر می‌خوابید. قلب وی هرگز دنبال متاع دنیوی نبود بلکه تنها چیزی که برایش اهمیت داشت زندگی محبت‌آمیز در زیر یک سقف با پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم و حصول رضایت و خوشنودی پروردگار مهربان بود. محبت رسول خدا با حضرت عایشه حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها به خاطر دیانت، لیاقت و ذکاوتی که داشت بین زنان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم از مقام و منزلت خاصی برخوردار بود. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم او را بسیار دوست داشت و محبت وی در قلب پیامبر جای داشت؛ همان قلب پاکی که غیر از چیزهای پسندیده و پاک در آن راه نداشت. روزی حضرت عمرو بن عاص رضی‌الله‌عنه از آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم پرسید: ای رسول خدا! چه کسی را از همه بیشتر دوست دارید؟ پیامبر فرمودند: «عایشه را». عمرو رضی‌الله‌عنه عرض کرد: سؤال من در مورد مردان بود. آن حضرت فرمودند: «پدرعایشه (ابوبکر صدیق) را». عایشه فقط الله و رسول را می‌خواهد رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم زندگی بسیار ساده و زاهدانه‌ای داشتند. ماهها می‌گذشت اما آتشی برای پختن غذا در منزل ایشان روشن نمی‌شد. فشار گرسنگی بر اهل خانه سایه افکنده بود. طبیعت بشری، فتوحات اسلامی و خزانه بیت المال باعث شد تا همسران پیامبر اندکی تمنای راحتی و دنیا در وجودشان بیاید. درهمین زمان بود که آیات 28 و 29 سوره احزاب نازل شد و خداوند متعال به پیامبر دستور داد که به همسرانت بگو یا مال و متاع دنیا را انتخاب کنند یا الله و سول و روز آخرت را . آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم برای امتثال فرمان الهی، ابتدا نزد حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها رفتند و این آیات را تلاوت کرده و او را مختار قرار داد و قبل از اینکه حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها جوابی بدهد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: «ای عایشه! عجله نکن، برو با پدر و مادرت مشوره کن». حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها در جواب پیامبر عرض کرد: آیا برای چنین کاری از پدر و مادرم اجازه بگیرم؟! البته که من خدا و رسول و زندگی آخرت را می‌خواهم. قلب رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم با شنیدن این کلمات شاد شد و آثار خوشحالی بر چهره مبارک هویدا گشت. سایر همسران پیامبر نیز همین جواب حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها را تقدیم آن‌حضرت کردند و به این صورت، دنیا و متعلقات آن را فدای رضای خدا و رسول و همراهی پیامبر نمودند. عایشه عالمی بزرگ و مجتهدی توانا حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها دارای هوش و ذکاوت بالایی بود. این هوش و ذکاوت وقتی تحت توجه پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم قرار گرفت از عایشه صدیقه، عالمی توانا و منبع فیاض حکمتها ساخت تا جایی که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم درشأن وی فرمودند: «خذوا نصف دینکم عن هذه الحمیرا». نصف دین خود را از این حمیرا(عایشه) بگیرید. بعد از وفات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم، حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها مرجع علمی برای مرد و زن، پیر و جوان، عالم و عموم مردم بود‌. بزرگان صحابه وقتی با مشکلی مواجه می‌شدند به ایشان مراجعه می‌کردند. حضرت ابوموسی اشعری رضی‌الله‌عنه می‌فرماید: هر مشکلی برای ما (اصحاب پیامبر) پیش می‌آمد و به عایشه مراجعه می‌کردیم، حتماً برای مشکل خود راه‌حلی می‌یافتیم. امام زهری که یکی از بزرگان تابعین می‌باشد می‌گوید: کانت عائشة أعلم الناس یسألها الاکابر من اصحاب رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم. عایشه از عالم‌ترین مردمان بود که بزرگان صحابه مسائل را از ایشان می‌پرسیدند. عایشه کاتب و جامع قرآن حضرت عایشه صدیقه رضی‌الله‌عنها از جمله کسانی است که به دلیل حافظه قوی، بسیاری از آیات قرآن را حفظ کرده بود. می‌توان گفت که بسیاری از سوره‌های طولانی قرآن که در نیمه‌های شب نازل می‌شد، در حجره عایشه بوده و اولین کسی که آن را از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌شنید ایشان بودند؛ همین امر سبب شد تا بعدها خلفای راشدین برای جمع‌آوری قرآن مجید از محضر حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها نیز استفاده نمایند. لذا آنانی که حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها را قبول نداشته و به ایشان اطمینان ندارند، لزوماً نباید بخشی از قرآن را قبول داشته و به آیات آن اطمینان داشته باشند و قبول نکردن قرآن و عدم اطمینان به آیات آن، مسلّم است که انسان مسلمان را به سوی کدام وادی سوق می دهد!!! عایشه صدیقه رضی‌الله‌عنها با وجود اینکه مدت زمان کوتاهی را با آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم زندگی نمود اما بسیاری از مسائل فقهی، حدیث و دیگر مسایل را از ایشان فرا گرفت. او دارای حافظه‌ای قوی بود و هرحدیثی را که از آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌شنید، حفظ می‌کرد و بدون هیچ نقصی آن را برای اصحاب بازگو می‌فرمود. حضرت عایشه در صداقت، علم، امانت در روایت و آگاهی در مسایل عبادات مشهور بود. وی حدود 2210 حدیث از پیامبر روایت کرده است و یکی از هفت نفری است که بیش از هزار حدیث را از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم نقل کرده‌اند. افتخارات منحصر به فرد حضرت عایشه خلاصه اینکه فضایل حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها چنان زیادند که در یک صفحه و یک مقاله جای نمی‌گیرند و هرگز نمی‌توان تمام آنان را یکی یکی ذکر کرد. لذا در این قسمت به بعضی از فضایلی که مختص حضرت عایشه بوده‌اند اشاره می‌کنیم که این افتخارات عبارتند از: 1- عایشه همسر پیامبر در دنیا و آخرت بالاترین افتخاری که برای حضرت عایشه می‌توان ذکرکرد این است که بنا بر تصریح احادیث و روایات صحیح، حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها در هر دو جهان به شرف همسری سرور کائنات، محبوب رب‌ العالمین حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم نایل شده است. 2- نزول وحی درشأن عایشه برائت و پاکدامنی حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها به وسیله وحی ازبالای هفت آسمان نازل شد و مسلمانان تا قیامت این آیات را در نماز و غیر نماز تلاوت می کنند و با هر بار تلاوت، در مقابل هر حرفی، ده ثواب به تلاوت کننده داده می‌شود. 3- مبتلا نشدن به شرک و بت پرستی عایشه صدیقه رضی‌الله‌عنها از لحظه‌ای که چشم به جهان گشود در خانواده‌ای مسلمان به دنیا آمد و از ابتدای طفولیت با نام "الله" جل‌جلاله آشنا گردید و از شرک و بت‌پرستی محفوظ ماند و هیچ‌گاه برای غیر خدا سر تعظیم فرود نیاورد. 4- آوردن سیمای حضرت عایشه توسط جبرئیل قبل از ازدواج پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم با حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها، حضرت جبرئیل صورت و سیمای حضرت عایشه را در خواب به آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم نشان می‌دهد و اعلام می‌کند که این سیمای شخصی است که در آینده همسر تو خواهد بود. 5 - حضور درخانه وحی حضرت عایشه درخانه‌ای زندگی می‌کرد که فرشتگان الهی آن را احاطه کرده بودند و بارها وحی در آنجا نازل می‌شد، در حالی که حضرت عایشه صلی‌الله‌علیه‌وسلم در کنار آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم نشسته بود. 6- مادر مومنان جهان طبق تصریح آیه قرآن کریم ازواج پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم، مادر مومنان هستند. پس به عبارت دیگر تمام مومنان تا قیامت، فرزندان این محبوبۀ رسول خدا محسوب می‌شوند. و بر هر انسان با حیا و غیرتی لازم است که احترام و مقام والای مادر خود را حفظ نماید. 7- غروب خورشید نبوت درحجرۀ عایشه رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در روزهای آخر حیات خود در حجره حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها اقامت گزید و با کسب رضایت دیگر همسران، ایام مریضی را درخانه عایشه صدیقه گذرانید و هنگامی که روح مطهر ایشان به عالم ملکوت پرواز کرد، سر مبارکش در آغوش حضرت عایشه صدیقه قرار داشت. 8- اتاق عایشه مدفن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم جسد مبارک پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در همان اتاقی که رحلت فرمودند دفن گردید و این افتخار نصیب حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها شد که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم تا قیامت میهمان حجرۀ عایشه باشد و هر روز و شب هزاران عاشق شیفته در مقابل درب حجره آن بانوی بزرگوار اسلام، با ادب و احترام ایستاده و بر پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم درود فرستاده و برای دو یار در پهلو خوابیده آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم (ابوبکر و عمر) ادای احترام می‌کنند. وفات حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها زمانی که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم رحلت فرمودند، حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها در اوج جوانی قرار داشت. بعد از رحلت آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم ام المومنین عایشه صدیقه حدود چهل سال را در فراق ایشان سپری کرد و در این مدت به نشر دین و تعلیم روش زندگی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم به امت پرداخت و شبانه‌روز خویش را وقف خدمات دینی نمود ولی همواره آروزی ملاقات و رسیدن به پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم را در سر می‌پرورانید و برای آن، لحظه شماری می‌کرد. تا اینکه بالاخره انتظار به سر آمد و لحظه ملاقات، آن هم بعد از مدت مدیدی فرا رسید و خداوند ایشان را به همسر گرامی‌اش (پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم) و پدر بزرگوارش (ابوبکرصدیق رضی‌الله‌عنه) ملحق نمود. آری! حضرت عایشه صدیقه بعد از اینکه نیم قرن، امت اسلامی را از علوم و معارف خود مستفیض گردانید و روش عملی زندگی پیامبر را به امت تعلیم داد، درسال 58هـ روز دوشنبه هفدهم ماه رمضان درسن 68سالگی دارفانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت. نمازجنازه این بانوی بزرگ اسلام،همسر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم ومادرمومنان جهان،توسط حضرت ابوهریره (ض)خوانده شد وجسد مبارکش درقبرستان بقیع درکناربقیه ازواج مطهرات به خاک سپرده شد. این مطلب از سایت رسمی پایگاه اطلاع رسانی حوزه علمیه دار العلوم زاهدان گرفته شده است

مادر مومنان عایشه صدیقه رضی الله عنها

آیا به این پرسش اندیشیده‌اى

خواننده عزیز: اگر خواسته باشی با زنی ازداواج کنی، و پیش از ازدواج متوجه شدی که آن زن مبتلابه بیماری سرطان است، آیا باز هم به چنین ازدواجی تن می‌دهی؟

بلکه اگر زن سالم بود، اما می‌دانستی که پس از ده سال فلج می‌شود و یا فرزندان عقب مانده و ناقصی به دنیا می‌آورد با زهم با او ازدواج می‌کردی؟

نظر شما در باره کسی که این را می‌داند و باز هم به آن ازدواج تن می‌دهد، چیست؟

از این گذشته اگر بدانی که آن زن پس از 15 سال مسیحی و یا یهودی می‌شود و یا اینکه مرتد می‌شود و هیچ کدام از ادیان آسمانی را نمی‌پزیرد و یا اینکه منافق خواهد شد و به اسلام تظاهر می‌کند آن گاه چه تصمیمی خواهی گرفت ، آیا راضی می‌شوی که با چنین زنی ازدواج کنی؟ و آیا کسی که اقدام به چنین ازدواجی بکند می‌تواند مسلمانی کامل و غیور باشد یا خیر؟

بلکه نظر شما در مورد کسی که نه تنها به این ازدواج تن می‌دهد بلکه پس از این زن از دین برگردد، بازهم او را به همسری خود بپذیرد چیست؟

واقعاً‌غم انگیز است که ما چنین چیزی را برای خود نپسندیم اما برای رسول الله صلی الله علیه وسلم مناسب بدانیم که با زنی که مرتد و منافق می‌شود و...و... ازدواج کند و آن هم تا هنگام مرگ او نزد خود نگاه دارد، گویا ما خود از چیزی پاک و منزه می‌دانیم که حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم وبلکه خداوند متعال را از آنان پاک نمی‌دانیم، زیرا خداوند آن چیز رابرای پیامبرش صلی‌الله علیه وسلم پسندیده است !!.

می‌دانیم که در ادیان قبلی جایز بوده که مسلمان با زنی کافر ازدواج کند، مانند حضرت لوط و نوح علیهما السلام، اما در اسلام این حکم منسوخ شده و ازدواج با زن کافر حرام است و در هیچ صورتی جایز نیست، و ازدواج حضرت نوح و لوط علیهاالسلام با آن دو زن قبل از بعثتشان بوده، یعنی قبل از اینکه زنانشان کافر شوند، بدین خاطر خداوند می‌فرماید:« فخانتا هما» اما رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از گذشت بیش از ده سال  از بعثت با حضرت عایشه رضی‌الله عنها  ازدواج فرمودند.

بدان هنگامی که علیه یکی از همسران حضرت پیامبر صلی‌الله علیه وسلم سخنی می‌گویی، در واقع قبل از هر چیزی آن حضرت صلی‌الله علیه وسلم را به انتخاب چنین همسری متهم می‌کنی، از این فراتر بلکه خداوند را متهم می‌کنی که آنچه را که تو برای خود نمی‌پسندی، او برای پیامبرش صلی‌الله علیه وسلم پسندیده است. و بلکه آن حضرت صلی‌الله علیه وسلم را متهم می‌کنی که آن همسر را تا آخر زندگی نگه داشته و هر چه از او سرزده پسندیده است؟!!.

آیا با این وجود، نمی‌توانیم بگوییم که: طعن به همسران حضرت پیامبر صلی‌الله علیه وسلم و عیب جویی از آنان در واقع طعن به آن حضرت صلی الله علیه وسلم و عیب جویی از ایشان است؟!!.

خداوند متعال همسران حضرت پیامبر صلی‌الله علیه وسلم را بین دو چیز اختیار داد، یا این که آخرت را برگزینند و با آن حضرت صلی الله علیه وسلم بمانند و یا این که دنیا را برگزینند و از ایشان جدا شوند و همه‌ی آنان خدا و رسول و سرای آخرت را برگزیدند و حضرت پیامبر صلی‌الله علیه وسلم هیچکدام از آنان را طلاق ندادند، خداوندمی‌فرماید:« یا ایها النبی قل لأزواجک إن کنتن تردن الحیاة الدنیا و زینتها فتعالین أمتعکنّ و إسرّحکنّ سراحاً جمیلاً و إن کنتن تُردن الله و رسوله و الدار الآخرة فإن الله أعد للمحسنات منکن اجراً عظیماً»[احزاب/ 28-29

]

« ای پیامبر به زنانت بگو: اگر زندگانی دنیا و تجمل آن را خواسته باشید، پس باید تا به شما بهره‌ای دهم و به گونه‌ای نیک رهایتان کنم، و اگر خداوند و رسول او و سرای آخرت را خواسته باشید، پس همانا خداوند برای نیکوکارانتان پاداش بزرگ فراهم دیده است».

هر مسلمانی از خود بپرسد که: آیا اختیاری که خداوند به همسران حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم داده، مبنی بر این که از میان آخرت و همراهی حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم و یادینا و جدایی از آن حضرت صلی‌الله علیه وسلم یکی را انتخاب کنید، بیهوده بوده یا خیر؟ و آیای مقتضای این تخییر تحقق یافته  دست؟ آیا امکان دارد که یکی از آنان دنیا را برگزیده باشد و باز هم با آن حضرت صلی الله علیه وسلم بماند؟! در این صورت پس فایده‌ی چنین تخییری چه خواهد بود؟!.

پاسخ آشکار است و آن این که تخییری بی فایده نبوده بدون تردید، مقتضای آن تحقق یافته است؛ زیرا آنان آخرت را برگزیدند و آن حضرت صلی الله علیه وسلم نیز آنان را تا آخر زندگی با خویش نگه داشتند.

این امر بیانگر این است که روایاتی که شیعه روایت می‌کند و هیچ عقلی آن را نمی‌پذیرئ، روایاتی بی اساس و ساختگی‌اند و اگر آن روایت را بپذیریم، حضرت صلی‌الله علیه وسلم را به مخالفت دستور خداوند متهم کرده‌ایم: زیرا می‌بایست زنی را که دنیا برگزیده، طلاق دهد...

اما گناهی که از آن سر می‌زند بنا بر مقتضای بشریت است ، و از گناهانی که از آن سرزده، توبه نموده اند و بدین خاطر حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم همه‌ی  آنان را در نکاح خود باقی گذاشتند و فراموش نکنیم که آبرو و ناموس حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم محفوظ و مصون است.


اهمیت خوندن نماز

اهمیت خواندن نماز

 نماز مونس قبر است، سنگینی ترازوی اعمال صالح است، پیامبر اکرم صلی الله علیه  وسلم فرموده اند: که خداوند فرمود: من پنج نماز را بر امّت توفرض کردم و عهد بسته ام که هرکس این پنج نماز را در اوقات آن بخواند، او را وارد بهشت خواهم کرد و کسی که     نماز نمی خواند نسبت به او هیچ عهدی ندارم، نماز را عمداً ترک نکنید که هرکس نماز را عمدا ترک کند از آیین اسلام خارج گشته است. پیامبر اکرم فرموده اند که: هر کس یک نمازش قضا شود انگار مال و اهل عیالش را از دست داده است، نماز ستون دین مبین اسلام است، نماز کلید بهشت است و اولین سوال در قیامت.

 

مجازات کسی که نماز نمی خواند

برکت از زندگی اش برداشته می شود، دعاهای او قبول نمی شود، با ذلت و خواری و درد جان می سپارد، گرسنه میمیرد، با شدت تشنگی میمیرد و اگر آب همة دریاها را هم بنوشد باز تشنگی اش برطرف نمی شود، قبر چنان بر او تنگ می شود که   استخوان های قفسه سینه اش در یکدیگر داخل می شود، در قبر او آتش برافروخته  می شود، در آتش جهنم انداخته می شود، غضب الله تعالی بر او خواهد بود، روی صورتش سه سطر نوشته می شود: 1- ای ضایع کننده حق الله تعالی 2- ای مخصوص به غضب الله تعالی 3- تو در دنیا حق الله تعالی را ضایع کردی امروز تو از رحمت خداوند مأیوس و ناامید خواهی بود.

نشانه های مریضی قلب

   از نشانه های مریضی قلب این است که بنده برای آنچه خلق شده است از معرفت خداوند، محبتش، مشتاق بودن به دیدارش، توبه به سویش و دوری از تمام شهوات عذر و بهانه می آورد و آرزو و شهوتش را بر طاعت و بندگی و محبت خداوند جلو می اندازد همانگونه که الله عزوجل می فرماید:﴿أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلاً﴾[1] «آیا آن کس را  که هوای نفسش را خدای خود گرفته بود، ندیده ای، آیا تو نگهبان او هستی؟» بعضی از سلف گفته اند: او کسی است که هوای نفسش سوارش شده است. زندگی او در این دنیا زندگی چهارپایان است که در آن پروردگارش را نمی شناسد و از اوامر و نواهی خداوند دور می باشد. همانگونه که خداوند می فرماید:﴿یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوىً لَهُمْ﴾[2] «بهره بر می گیرند و همانگونه که چهارپایان می خورند، می خورند و آتش جایگاه ایشان است.»

 

جزاء از جنس عمل است پس این زندگی با قلب مریض، زندگی ای نیست که خداوند آن را دوست داشته باشد و به آن راضی باشد همچنین آن مانند زندگی جامدات نیست که احساس نداشته باشند بلکه زندگی ای است که با نعمتهای خداوند در حال انجام معاصی می باشند در نتیجه او در آخرت زندگی ای نمی یابد که در آن راحت باشد و نمی میرد که درد و الم از او روی برتابد پس نه می میرد و نه زنده می شود بلکه درد و نارحتی او ابدی است:﴿یَتَجَرَّعُهُ وَلا یَکَادُ یُسِیغُهُ وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ وَمِنْ وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ﴾[3] « که آن را جرعه جرعه بنوشد و نتواند فرو برد، و مرگ از هر سو به سراغ او آید و او مردنی نیست، و عذابی سخت و سنگین در پیشاپیش خود دارد.»و از نشانه های مریضی قلب این است که صاحب آن از جراحات گناه احساس درد نمی کند کما اینکه گفته شده:[وما لجرح بمیت إیلام](و برای زخمی که همراه با مردن است دردی نیست.) پس قلب سالم با انجام گناه دردمند می گردد و به سوی خداوند توبه می نماید و به سویش باز می گردد همانگونه که خداوند متعال می فرماید:﴿إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ﴾[4] «پرهیزگاران هرگاه خیالی شیطانی عارضشان شود، یاد [خدا] کنند، و بناگاه بینا شوند» و در وصف متقین می فرماید:﴿وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ﴾[5] «و کسانی که چون کار ناشایستی کردند یا بر خویشتن ستم روا داشتند خدای را یاد کنند و برای گناهانشان آمرزش خواهند» یعنی اینکه آنان عظمت الله عزوجل، وعده و عقابش را بیاد می آورند و برای ایشان آن استغفار است. کسی که قلبش مریض است هنگامی که مرتکب گناه می شود به دنبال آن گناه دیگری مرتکب می شود همانگونه که حسن در تفسیر این سخن الله تعالی می فرماید:﴿کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾[6] «چنین نیست، بلکه آنچه کرده اند بر دلهایشان زنگار نهاده است» یعنی پشت سرهم گناه انجام می دهند تا آنجا که دیگر قلبشان کور می گردد اما قلب سلیم هرگاه گناهی انجام دهد به دنبال آن کار نیکی انجام می دهد و برای گناه توبه می نماید.از نشانه های مریضی قلب این است که جهلش در مقابل حق دردمند نمی گردد در حالیکه قلب سلیم با ورود شبهات بر او دردمند می گردد و جهلش در مقابل حق و به وسیله عقائد باطل به درد می آید. جهل از بزرگترین مصیبتهایی است که قلبی که در آن حیات وجود دارد را به درد می آورد. بعضی از علما گفته اند:[ما عصى الله بذنب أقبح من الجهل ؟](آیا گناهی قبیحتر از جهل نسبت به خداوند وجود دارد؟) و به امام سهل گفته شد:[یا أبا محمد أی شیء أقبح من الجهل؟ قال " الجهل بالجهل " ،قیل : صدق لأنه یسد باب العلم بالکلیة](ای ابا محمد آیا چیزی قبیحتر از جهل وجود دارد؟ گفت: جهل نسبت به جهل. گفته شد: راست گفتی زیرا در علم را بکلی می بیندد.) گوینده می گوید:وفی الجهل قبل الموت موت لأهله        وأجسامهم قبل القبور قبور
وأرواحهم فی وحشةٍ من جسومهم         ولیس لهم حتى النشور نشور
[و جهل قبل از مردن برای اهلش مرگ است و جسمهایشان قبل از اینکه به خاک سپرده شود مرده اند و روحهایشان در وحشتی از جسمهایشان هستند که برایشان در زندگی حیاتی نیست.]و از نشانه های مریضی قلب این است که صاحب آن از غذاهای نافع دوری می کند و به سوی سمهای خطرناک می رود کما اینکه بیشتر مردم از شنیدن قرآن که الله عزوجل از آن خبر داده است اعراض می کنند. خداوند می فرماید:﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ﴾[7] «و از قرآن آنچه برای مومنان شفابخش و رحمت است نازل می کنیم» و به موسیقی گوش می دهند که دانه نفاق را در قلب می رویاند و شهوات را تحریک می کند و در آن از آنچه کفر به الله عزوجل است وجود دارد. پس بنده به سوی گناهی که دوست دارد و غضب الله عزوجل و رسول الله – صلی الله علیه و سلم- را به همراه دارد گام برمی دارد. پس گام برداشتن برای گناه باعث مریضی قلب و زیادشدن این مریضی می شود همانگونه که قلب سالم و سلیم دوست دارد آنچه که خدا و رسولش – صلی الله علیه وسلم- دوست دارند. الله تعالی می فرماید:﴿وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْأِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُولَئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ﴾[8] «ولی خداوند ایمان را خوشایند شما قرار داد و آن را در دلهایتان آراست، و کفر و فسق و عصیان را برای شما ناخوشایند ساخت، اینانند که ره یافتگانند» و رسول الله - صلی الله علیه و سلم- می فرماید: ٭٭ذَاقَ طَعْمَ الْإِیمَانِ مَنْ رَضِیَ بِاللَّهِ رَبًّا وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا وَبِمُحَمَّدٍ نَبِیًّا٭٭[9] (کسی حلاوت و شیرینی ایمان را چشیده که راضی باشد به اینکه الله پروردگار، اسلام دینش و محمد پیامبرش باشد.) و می فرماید:٭٭لَا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتَّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ من نفسه وَ وَلَدِهِ و الناس أجمعین٭٭[10] (ایمان هیچکدام از شما کامل نیست تا اینکه مرا از خودتان، فرزندانتان و تمام مردم بیشتر دوست داشته باشید.) و از نشانه های مریضی قلب این است که شخص دنیا را وطن خود بداند و به آن راضی باشد و در آن احساس امنیت نماید و احساس غریبی نکند و به آخرت امیدوار نباشد و برای آن سعی و تلاش ننماید اما قلب سالم بر خلاف قلب مریض به آخرت کوچ می کند پس ظاهرش را به مردم می بخشد و با باطنش با آنها مخالفت می نماید آنچه آنها در آن هستند را می بیند و آنها آنچه او در آن است را نمی بینند حالتش در دنیا همانگونه است که رسول الله – صلی الله علیه و سلم- می فرماید:٭٭ کُنْ فِی الدُّنْیَا کَأَنَّکَ غَرِیبٌ أَوْ عَابِرُ سَبِیلٍ٭٭[11] (در دنیا مانند غریبه یا مسافر باش.) و صلی الله علی نبینا محمد و علی آله و صحبه و سلم  

به پدر و مادر خود نیکی کنید

برگرفته از متن عربی دارالوطن با کمی دخل و تصرف 

الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام على أشرف الأنبیاء والمرسلین، نبینا محمد وعلى آله وصحبه أجمعین، وبعد: از احادیث، سخنان و فتاواهای بزرگان فهمیده می شود که نیکی به پدر و مادر و اطاعت آن ها واجب است و از نافرمانی و بد اخلاقی با آن ها باید حذر نمود.الله تعالی می فرماید:(وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیماً() وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً)[1] «پروردگار تو مقرر کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر[خود] احسان کنید اگر یکی از آن دو یا هر دو در کنار تو به پیری رسیدند به آن‌ها [حتی] اوف نگو و پرخاش نکن و با آن‌ها سخنی شایسته بگو. از سر مهربانی بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو پروردگارا آن دو را رحمت کن چنان که مرا در خردسالی پروردند». نیکی به والدین باید چگونه باشد؟ از شیخ ابن عثیمین/ سؤال شد: نیکی به پدر و مادر باید چگونه باشد؟ آیا جایز است که برای یکی از آن ها عمره نمود چون آرزو داشت که آن را ادا نماید؟

   جواب: نیکی به والدین یعنی احسان به آن دو، با مال، مقام و منفعت بدنی است و واجب می باشد؛ نافرمانی پدر و مادر از بزرگ ترین گناهان است و در حق آن دو منع شده است و احسان و نیکی به آن ها در زندگی شان معروف و پسندیده است و هم چنین پیش از این ذکر کردیم که این کار با ثروت، مقام و جسم انجام می گیرد. اما بعد از فوت آن‌ها نیکی در حق آن ها با دعا کردن، طلب استغفار نمودن، اجرا نمودن وصیت شان، لطف و مهربانی در حق دوستانشان و به جا آوردن صله رحمی است که به وسیله آن ها ایجاد شده است، می باشد. این پنج چیز از جمله نیکی در حق والدین بعد از مرگشان است.اما دادن صدقه به جای آن ها جایز است ولی گفته نشده برای والدینتان صدقه بدهید بلکه گفته شده اگر صدقه بدهی جایز است اما دعا برای آن ها فضیلت بیشتری دارد. پیامبرص می فرماید:(إِذَا مَاتَ الْإِنْسَانُ انْقَطَعَ عَنْهُ عَمَلُهُ إِلَّا مِنْ ثَلَاثَةٍ إِلَّا مِنْ صَدَقَةٍ جَارِیَةٍ أَوْ عِلْمٍ یُنْتَفَعُ بِهِ أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَهُ)[2] «هنگامی که انسان می میرد اعمالش جز ازسه طریق قطع می شود:1. صدقه جاریه2. علمی که به وسیله آن به دیگران نفع برساند 3. فرزند صالحی که برایش دعا کند». پیامبرص دعا را نام می برد و این دلیل است بر این که دعا برای والدین بعد از مرگشان از صدقه دادن، عمره به جای آوردن، قرائت قرآن و نماز خواندن به جای آن ها بهتر است زیرا ممکن نیست که پیامبرص از چیزی که دارای فضیلت بیشتری است به چیزی که دارای فضیلت کمتری است، عدول کند بلکه به طور قطع و یقین او آن چه دارای فضیلت بیشتر است را بیان کرده و به انجام آن چه دارای فضیلت کمتر است نیز اجازه داده است. دلیل بر این که پیامبرص به آن چه دارای فضیلت کمتر است اجازه داده حدیث سعد بن عباده است هنگامی که از پیامبرص اجازه خواست تا به جای مادرش صدقه بدهد و هم چنین مردی که گفت: ای رسول خدا مادرم به طور ناگهانی مرد و گمان می کنم اگر می توانست سخن گوید می خواست‌که به‌جای او صدقه بدهم آیا می توانم به جای او صدقه بدهم؟ پیامبرص فرمود: بلی می‌توانی .من از برادر خود می خواهم که به جای عمره کردن یا صدقه دادن و چیزهایی شبیه آن، برایشان بسیار دعا کند زیرا این همان چیزی است که پیامبرص ما را به آن راهنمایی می‌کند با این وجود صدقه دادن، عمره به جای آوردن، نماز خواندن و قرائت قرآن به جای پدر و مادر یا یکی از آن ها را انکار نمی کنیم. اما اگر عمره یا حج را به جای نیاورده باشند گفته شده: به جای آوردن فریضه حج به جای آن ها از دعا کردن فضیلت بیشتری داردو الله اعلم.[3]هم چنین شیخ می گوید: «از جمله حقوق والدین بر تو نیکی کردن در حق آن هاست که با احسان نمودن در حق آن ها با سخن، ثروت و بدن انجام می گیرد. اطاعت از دستوراتشان در غیر از نافرمانی خداوند و در چیزی که ضرری متوجه تو نگردد، واجب است. با نرمی با آن ها سخن بگویی و گشاده رو باشی و آن گونه که لایق آن هاست برای خدمت به آن‌ها آماده باشی و هنگامی پیری، مریضی و ضعیفی از آن ها آسوده خاطر نگرددی و به ستوه نیایی و آن بر تو سنگینی نکند زیرا تو نیز در آینده مانند آن ها خواهی شد تو نیز پدر یا مادر خواهی شد همان گونه که آن ها نیز پدر و مادر شدند و به سن پیری می‌رسی- اگر عمری باقی باشد- همان گونه که آن ها نزد تو به سن پیری رسیدند و نیازمند محبت فرزندانت خواهی شد همان گونه که آن ها نیازمند احسان و نیکی تو هستند اگر در حق آن ها نیکی نمودی تو را به پاداش بسیار مژده می دهم. پس کسی که در حق پدر و مادر خود نیکی کند فرزندانش در حق او نیکی می کنند و کسی که والدینش را نافرمانی کند اولادنش نیز او را نافرمانی می کنند و جزا و پاداش از جنس عمل است. آن چه بکاری همان درو می کنی». مادرت را در نظر داشته باش از شیخ عبداله جبرین سؤال شد: برای چه خداوند مادر را بر پدر فضیلت داده است و رسول اللهص سه بار کلمه مادر و یک بار کلمه پدر را به کار داده است ؟ایشان این گونه جواب دادند: در صحیح از ابوهریره ثابت است که مردی سه بار گفت: ای رسول خدا چه کسی به خوش رفتاری من سزاوارتر است؟ و پیامبر هر سه بار فرمود: مادرت. برای بار چهارم سؤالش را تکرار کرد و گفت: دیگر چه کسی به خوش رفتاری من سزاوارتر است؟ فرمود: پدرت. و در روایتی دیگر آمده مادرت، مادرت، مادرت سپس پدرت بعد از آن خویشاوندان به ترتیب اولویت به خوش رفتاری تو سزاوارترند.در این حدیث حق مادر بر فرزند سه تا است و دلیل آن این است که او بر مشقت و سختی صبر کرده و در هنگام باردار بودن، وضع حمل کردن، از شیر گرفتن بچه و شیر دادن و سرپرستی و تربیت، این سختیها را که مخصوص او است و پدر آن ها را انجام نداده تحمل نموده است، و پدر دارای یک حق است که در مقابل نفقه دادن، تربیت و یاد دادن او و آن چه مربوط به او است، می باشد و الله اعلم.[4]از شیخ ابن باز سؤال شد: می خواهم با زن بیوه ای ازدواج کنم و پدرم نیز موافق آن است و خود دختر و خانواده اش نیز موافق هستند جز مادرم که موافق این وصلت نیست و بدان راضی نمی باشد. آیا با این زن بدون توجه به رضایت مادرم ازدواج کنم یا نه؟ و آیا اگر با او ازدواج کنم به منزله نافرمانی مادرم نیست؟ لطفاً مرا راهنمایی کنید.ایشان این گونه جواب دادند: مادرت بر تو حق بسیار دارد و نیکی در حق او از مهمترین واجبات است در نتیجه تو را نصیحت می کنم که بدون رضایت مادرت با او ازدواج نکن زیرا مادرت از خیرخواه ترین مردم به تو است و شاید می داند که او دارای اخلاقی است که تو را اذیت می کند و زنان بسیار به هم شبیه هستند. الله سبحانه و تعالی می فرماید: (وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا﴿﴾وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ)[5] «هر کس از خدا پروا کند [خدا] برای او راه بیرون‏شدنی قرار می‏دهد() از جایی که حسابش را نمی‏کند به او روزی می‏رساند».شکی نیست که نیکی در حق مادرت از جمله تقوا می باشد مگر این که مادرت مسلمان نباشد و دختر خواستگاری شده اهل دین و تقوا باشد. اگر آن گونه که گفتیم باشد در این حالت به خاطر این فرموده رسول الله ص(إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِی الْمَعْرُوفِ)[6] «اطاعت و فرمانبری تنها در معروف و نیکی است» ملزم به اطاعت از مادرت نمی باشی.خداوند همه ما را بر آن چه رضایت خود در آن است، موفق بدارد و خداوند برای تو آن چه صلاح و سلامتی دینت در آن است آسان گرداند.[7] نیکی در حق والدین بر جهاد و هجرت مقدم است از ابوهریرهط روایت است که مردی به خدمت رسول اللهص آمد و اجازه جهاد خواست. پیامبرص به او فرمود: آیا والدینت زنده هستند؟ گفت: بلی. فرمود: در حق آن‌ها نیکی کن که این جهاد توست.و از عبدالله بن عمرو بن عاصم روایت است که گفت: مردی به سوی پیامبرص رفت و گفت: با تو بر هجرت و جهاد بیعت می کنم. از خداوند برایم درخواست پاداش کن. پیامبر فرمود:آیا یکی از والدینت زنده هستند؟ گفت: بلی بلکه هر دو آن ها زنده هستند. فرمود: آیا می خواهی خداوند به تو پاداش دهد؟ گفت: بلی. پیامبرص فرمود: به سوی پدر و مادرت برگرد و با بهترین شیوه با آن ها خوش رفتاری نما. اطاعت والدین در دعوت کردن به سوی نافرمانی خداوند جایز نیست از شیخ عبدالعزیز بن باز سؤال شد: اگر والدینم مرا به دوری از دوستان خوب و نیکو امر کنند و بگویند نباید با آن ها عمره را به جای آوری همراه با علم به این که در این راه همراه و ملازم آن ها هستم آیا بر من واجب است که در چنین حالتی از آن ها اطاعت کنم؟شیخ این گونه جواب می دهند: بر تو واجب نیست که در نافرمانی خداوند و در آن چه برای تو ضرر دارد از آن ها اطاعت کنی به دلیل این دو فرموده رسول اللهص:(إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِی الْمَعْرُوفِ) «اطاعت و فرمانبری تنها در معروف و نیکی است»(لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ) «در نافرمانی کردن خداوند از مخلوق اطاعت نمی شود». پس از والدینت یا دیگران که تو را از هم صحبتی با نیکوکاران نهی کنند اطاعت نکن و از هیچ یک از دوستان ناباب پیروی نکن اما با والدینت با سخن زیبا و دلنشین صحبت کن و به آن ها بگو: ای پدر و مادر عزیزم! آن ها پاک و نیکوکار هستند و من از آن ها بهره می‌برم و قلبم با آن ها آرام می گیرد آیا نمی خواهید که من علم را یاد بگیرم و از آن بهره ببرم؟ پس سخنان آن ها را با کلام زیبا و زیباترین شیوه جواب بده بدون این که شدت و تندی به کار ببری؛ و چنان چه مانع تو شدند به آن ها نگو که تو از این اشخاص نیکوکار پیروی می کنی و با آن ها هستی و اگر می دانی که به آن راضی نیستند به آن ها نگو که تو با آن ها به عمره می روی ولی بر تو واجب است که جز در اطاعت و معروف از آن ها اطاعت نکنی و هنگامی که تو را به همنشینی با اشرار و بدان امر کردند یا از تو خواستند که سیگار بکشی یا مشروب بخوری یا زنا بکنی یا چیزهای دیگر از گناهان و معاصی از آن ها و دیگران اطاعت نکن به دلیل دو حدیثی که در سطر بالا ذکر شد. و بالله التوفیق.[8]هم چنین شخصی از شیخ سؤال کرد: پدرم سیگار می کشد و به من امر می کند که به بازار بروم و برایش سیگار بگیرم. آیا از او اطاعت کنم؟ و اگر از او اطاعت کنم آیا گناهکار هستم و هنگامی که از او اطاعت نکنم دچار ناراحتی می شوم؟ لطفاً مرا راهنمایی کنید.شیخ می فرماید: بر پدرت واجب است که سیگار را ترک کند زیرا در آن ضررهای بسیار وجود دارد و از جمله کارهای ناپسندی است که خداوند عزوجل حرام کرده است:(وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ)[9] « برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و ناپاکی ها را حرام می‏گرداند». الله عزوجل تنها طیبات و پاکی ها را همان گونه که در این آیه کریمه فرموده حلال کرده است و هم چنین در سوره مائده می فرماید: (یَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ)[10] «از تو می پرسند چه چیزهایی برای آن ها حلال شده است بگو چیزهای پاکیزه برای شما حلال شده است».الله سبحانه و تعالی برای بندگانش روشن گردانیده که جز پاکیزه ها برای آن ها حلال نیست و سیگار جز پاکی ها نمی باشد بلکه جزو ناپاکی ها و نجس است پس بر پدر و دیگران که سیگار می کشند واجب است که از آن به سوی خداوند توبه کنند و از کسی که آن را می کشد دوری کنند و برای تو جایز نیست که او یا غیر او را در سیگار کشیدن و سایر گناهان یاری کنی به دلیل این فرموده الله تعالی:(وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ)[11] «در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و تعدی دستیار هم نشوید و از خدا بترسید که مجازات خداوند شدید است».بر تو، برادران و عموهایت- اگر دارای برادر و عمو باشی- واجب است او را نصحیت و راهنمایی کنید و از سیگار برحذر دارید و به آیه ذکر شده و این فرموده رسول اللهص جامه عمل پوشانید: (الدِّینُ النَّصِیحَةُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَنْ قَالَ لِلَّهِ وَلِکِتَابِهِ وَلِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ)[12] «رسول خداص سه بار فرمود: دین نصیحت است. گفته شد: ای رسول خدا دین برای چه کسی نصیحت است؟ فرمود: برای خدا، کتاب خدا، امامان مسلمانان و همه مردم».از خداوند مسئلت می خواهم که پدرت را بر خیر موفق گرداند و او را بر انجام توبه از این گناه و سایر گناهان یاری رساند و تو را بر یاری رساندن به پدرت در نیکی کردن کمک کند که همانا او شنوایی نزدیک است. تأمل و اندیشه کردن ابن عمرم مردی را دید که مادرش را بر پشتش حمل کرده و با او پیرامون کعبه طواف می نمود. مرد گفت: ای ابن عمر! آیا حق مادرم را ادا کرده ام؟ فرمود: به اندازه یک لحظه از درد زایمان را هم ادا نکرده ای اما کار خوبی کرده ای و خداوند بر این کار کم، پاداش بسیار عطا کند .سفیان بن عیینه می فرماید: مردی از سفر برگشت با مادرش برخورد کرد که در حال نماز خواندن بود ناپسند دانست که بنشیند و مادرش به حالت ایستاده باشد پس مادرش دانست که او چه می خواهد در نتیجه نمازش را طولانی کرد تا ثواب ببرد. به پدرت به مانند مادرت نیکی کن از شیخ ابن باز سؤال شد: من مأمور حکومت در نیروی انتظامی هستم  و مبلغی ماهیانه به من می دهند که به آن نیازی ندارم و مقداری از آن را به مادرم به منظور تشکر در قبال تحمل نفقه ای که بر من در گذشته داشته، می دهم و به پدرم چیزی از آن نمی دهم زیرا او در کودکی نفقه مرا تأمین نکرده است آیا در این کار من گنهکارم؟شیخ این گونه می فرماید: نیکی به والدین از مهمترین واجبات است هرچند آن ها در کودکی نفقه تو را تأمین نکرده باشند به دلیل این فرموده الله تعالی:(وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً)[13]«و خداوند این گونه حکم نمود که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود نیکی کنید» و می فرماید:(أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ)[14]«شکرگزار من و پدر و مادرت باش‌که بازگشت[همه] به سوی من‌است».بر تو واجب است که به پدرت با عمل و سخن نیکو، رفتار نمایی و اگر نیازمند بود او را کمک کنی به گونه ای که به خود و خانواده ات ضرری نرسانی. به دلیل این فرموده پیامبرص:(لاَ ضَرَرَ وَلاَ ضِرَارَ) «به خود و دیگران ضرر نرسانید» و اگر ثروت اضافه داری و پدرت به آن نیاز داشت به او کمک کن به دلیل این فرموده پیامبرص:(إِنَّ أَطْیَبَ مَا أَکَلْتُمْ مِنْ کَسْبِکُمْ وَإِنَّ أَوْلَادَکُمْ مِنْ کَسْبِکُمْ) «بهترین آن چه که می خورید از روزی خودتان است و اولاد شما کسب و روزی شما هستند». پس به شما وصیت می کنم که با پدر و مادرت نیکی کنی و در رفتار نیکو با آن ها سعی و تلاش به خرج دهی و در بدست آوردن رضایت آن ها حریص باشی به دلیل این فرموده پیامبرص:(رضا الله فی رضا الوالدین، وسخطه فی سخط الوالدین) «رضای خداوند در رضایت پدر و مادر و ناخشنودی خداوند در ناخشنودی والدین است». خداوند همه ما را موفق گرداند.[15] نیکی به پدر و مادر باعث افزایش عمر و روزی می شود از انس بن مالکط روایت است که رسول اللهص فرمودند:(مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُمَدَّ لَهُ فِی عُمْرِهِ وَیُزَادَ لَهُ فِی رِزْقِهِ فَلْیَبَرَّ وَالِدَیْهِ وَلْیَصِلْ رَحِمَهُ)[16] «هرکس می خواهد که عمرش طولانی و روزی اش فراوان شود پس از والدینش اطاعت کند و صله رحم را بجای آورد» و از ثوبانط روایت است که رسول اللهص فرمود:(لَا یَزِیدُ فِی الْعُمْرِ إِلَّا الْبِرُّ وَلَا یَرُدُّ الْقَدَرَ إِلَّا الدُّعَاءُ وَإِنَّ الرَّجُلَ لَیُحْرَمُ الرِّزْقَ بِالذَّنْبِ یُصِیبُهُ)[17] «جز نیکی باعث زیاد شدن عمر نمی‌شود و قضا و قدر خداوند جز با دعا رد نمی شود و مرد روزی ای را که نصیب او می شود با انجام گناه بر خود حرام می کند». چگونگی نیکی به مادر بعد از فوت او شیخ این گونه می فرماید: روایت است که شخصی از پیامبرص پرسید: ای رسول خدا آیا از نیکی در حق پدر و مادرم بعد از فوت آن ها حقی باقی است؟ فرمود:(الصَّلَاةُ عَلَیْهِمَا وَالِاسْتِغْفَارُ لَهُمَا وَإِنْفَاذُ عَهْدِهِمَا مِنْ بَعْدِهِمَا وَصِلَةُ الرَّحِمِ الَّتِی لَا تُوصَلُ إِلَّا بِهِمَا وَإِکْرَامُ صَدِیقِهِمَا) «دعا و استغفار نمودن برایشان، پایبند بودن بر عهد و پیمان(وصیت) آن ها بعد از مرگشان و به جای آوردن صله رحمی که به وسیله آن ها وصل شده است و گرامی داشتن دوستانشان». همه این ها از جمله نیکی به والدین بعد از وفات آن ها است.شما را به دعا و استغفار برای والدینتان وصیت می کنم و این که وصیت شرعی آن ها را اجرا کنید و دوستانشان را گرامی بدارید و صله رحم با دایی و خاله و سایر خویشاوندان از جهت مادر را به جای آورید خداوند تو را موفق بدارد و کار را بر تو آسان گرداند و از ما و تو و همه مسلمانان قبول فرماید. و الله الموفق.[18]از ابوبرده روایت است که گفت: وارد مدینه شدم و عبدالله بن عمر پیش من آمد. گفت: آیا می دانی برای چه پیش تو آمدم؟ گفتم: نه. گفت: از رسول اللهص شنیدم که فرمود:(من أحب أن یصل أباه فی قبره فلیصل إخوان أبیه بعده)[19] «هرکس دوست دارد که صله رحم با پدرش را بعد از فوت او به جای آورد پس صله رحم با برادران پدرش بعد از او را به جای آورد». و بین پدر عمر و پدر تو دوستی و برادری بود و دوست داشتم که آن را به جای آورم. آیا شما را به بزرگ ترین گناهان کبیره آگاه نگردانم؟! از شیخ عبدالله بن جبرین سؤال شد: بعضی از جوانان خداوند آن ها را هدایت کند والدینشان را نافرمانی می کنند و صدایشان را بر آن ها بلند می گردانند و فضل و بزرگی والدینشان را بر خود فراموش می کنند چه راهنمایی برای آن ها دارید؟ آیا نافرمانی والدین یکی از گناه کبیره نیست؟ و آیا باید برای نافرمانی شان توبه کنند؟ و اگر توبه نکنند مجازاتی از جانب خداوند در انتظارشان است؟شیخ این گونه جواب می دهد: خداوند نسبت به والدین سفارش می کند و حق آن ها را قرین حق خود کرده است همان گونه که می فرماید:(وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیماً() وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً)[20] «پروردگار تو مقرر کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر[خود] احسان کنید اگر یکی از آن دو یا هر دو در کنار تو به پیری رسیدند به آن‌ها[حتی] اوف مگو و به آنان پرخاش نکن و با آن‌ها سخنی شایسته بگوی از سر مهربانی بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو پروردگارا آن دو را رحمت کن چنان که مرا در خردسالی پروردند» خداوند ابتدا با حق خود و سپس با نیکی به پدر و مادر شروع می کند. اگر والدینش نزد او به پیری رسیدند به آن ها تشر نزند و به آن ها اف نگوید بلکه با آن ها با نرمی سخن بگوید و نسبت به آن ها متواضع و فروتن و مهربان باشد و از خداوند بخواهد که به آن دو رحم کند و احسان و نیکی ای که در حق او در خوردسالی کرده‌اند را به یاد آورد.پیامبرص نافرمانی والدین را از گناهان کبیره قرار داده بلکه از بزرگ ترین کبائر بر شمرده است همان گونه که در حدیث ابی بکرهط از پیامبرص روایت شده که سه بار فرمود:(أَلَا أُنَبِّئُکُمْ بِأَکْبَرِ الْکَبَائِرِ ثَلَاثًا قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْإِشْرَاکُ بِاللَّهِ وَعُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ)[21] «آیا شما را از بزرگ ترین گناهان آگاه نگردانم؟ اصحاب گفتند: بلی ای رسول خدا. فرمود: شریک قراردادن برای خداوند و نافرمانی پدر و مادر».و از دشنام دادن والدین نهی فرمود بلکه آن را از جمله گناهان کبیره قرار داد. می فرماید: (مِنْ الْکَبَائِرِ شَتْمُ الرَّجُلِ وَالِدَیْهِ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَهَلْ یَشْتِمُ الرَّجُلُ وَالِدَیْهِ قَالَ نَعَمْ یَسُبُّ أَبَا الرَّجُلِ فَیَسُبُّ أَبَاهُ وَیَسُبُّ أُمَّهُ فَیَسُبُّ أُمَّهُ)[22] «از بزرگ ترین گناهان کبیره این است که شخص والدینش را دشنام دهد. گفتند: ای رسول خدا آیا می شود شخصی والدینش را دشنام می دهند؟! فرمود:بلی. شخصی والدین شخص دیگر و آن شخص دیگر نیز والدین این شخص را دشنام می دهد». و می فرماید:(لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لَعَنَ وَالِدَهُ)[23] «خداوند کسی را که والدینش را لعن می کند، لعنت کند».بر مسلمان واجب است که حق پدر و مادرش را بشناسد، در حق آن ها نیکی نماید، با نرمی با آن ها سخن بگوید، نسبت به آن ها متواضع باشد و درخواست آن ها رابه اندازه توانایی اجابت کند، به اندازه ای که می تواند در نیکی کردن به آن ها حریص باشد و به سوی خداوند از تمام گناهانی که او در حق پدر و مادرش روا داشته توبه کند و از والدینش بخواهد که از او راضی شوند و از آن چه نسبت به آن ها انجام داده گذشت نمایند. رسول اللهص می فرماید:(رضا الرب فی رضا الوالدین، وسخط الرب فی سخط الوالدین) «رضایت خداوند در رضایت پدر و مادر و ناخشنودی خداوند در ناخشنودی پدر و مادر است». الله اعلم.نکته:مجاهد می فرماید:«شایسته فرزند نیست که اگر والدینش او را زدند دست آن ها را عقب بزند و هرکس نسبت به والدینش تنگ نظر و نسبت به آن ها بی توجه باشد و هنگامی که بر آن ها داخل می شود آن ها را ناراحت کند، به درستی که آن ها را نافرمانی کرده است».حسن بن علیم می فرماید:«اگر چیزی کمتر و فرومایه تر از "اُف" بود خداوند آن را حرام می کرد». کسی که والدینش را نافرمانی کند داخل بهشت نمی شود و خداوند در روز قیامت با دیده رحمت به او نمی نگرد از ابن عمرم روایت است که رسول اللهص فرمودند:(ثلاثة لاینظر الله إلیهم یوم القیامة:العاق لوالدیه، ومدمن الخمر، والمنان. وثلاثة لا یدخلون الجنة: العاق لوالدیه، والدیوث، والرجلة)[24] «سه دسته هستند که خداوند در روز قیامت با دیده رحمت به آن ها نمی نگرد:1. کسی که والدینش را نافرمانی کرده 2. کسی که همیشه مست بوده است 3. و کسی که کار نیکی انجام دهد و منت نهد. و سه دسته هستند که خداوند آن ها را داخل بهشت نمی کند:1. کسی که والدینش را نافرمانی کرده است 2. دیوث[25] 3. و زنانی که خود را به مردان شبیه می کنند». کسی که والدینش را نافرمانی کند اعمالش پذیرفته نمی شود از ابی امامهط روایت است که رسول اللهص می فرماید:(ثلاثة لایقبل الله عزوجل منهم صرفاً ولاعدلاً: عاق، ومنان، ومکذب بالقدر)[26] «سه دسته هستند که خداوند هیچ چیزی را از آن ها نمی پذیرد:1. کسی که والدینش را نافرمانی کند2. کسی که کار نیکی انجام دهد و منت نهد 3. کسی که قضا و قدر خداوند را انکار کند». وصلى الله وسلم على سیدنا محمد وآله وصحبه وسلم 
   


[1] اسراء 23- 24 [2] رواه مسلم، الترمذی، احمد[3] فتاوی إسلامیة[4] فتاوی إسلامیة[5] طلاق 2- 3[6] رواه البخاری، مسلم، نسائی و احمد[7] فتاوی إسلامیة[8] فتاوی إسلامیة[9] اعراف 157[10] مائده 4[11] مائده 2[12] أخرجه البخاری، مسلم، ترمذی، نسائی، ابوداود، احمد[13] اسراء 23[14] لقمان 14[15] فتاوی إسلامیة[16] أخرجه احمد[17] رواه ابن ماجه و ابن حبان[18] مجموع فتاوی ابن باز[19] رواه ابن حبان[20] اسراء 23- 24[21] رواه البخاری ، مسلم[22] رواه مسلم[23] رواه مسلم[24] رواه النسائی و الحاکم[25] کسی که نسبت به خانواده اش غیرت ندارد.[26] رواه ابن أبی عاصم بإسناد جید